پاییزی ترین

عشق در پاییز متولد شد و در پاییز هم مرد.................

پاییزی ترین

عشق در پاییز متولد شد و در پاییز هم مرد.................

اجرای این دور جدید کنسرت ها برای شما به دلیل مشکلات اخذ ویزا و شرایطی که دولت آمریکا برای ایرانیان وضع کرده است، سخت بود تا جایی که مجبور شدین کنسرت لس آنجلس را به تعویق بیندارید.

بله. متاسفانه رهبر کنسرت، بابک امینی نتونست ویزا بگیره ومن مجبور شدم به تنهایی بیام. ولی خوشبختانه در اونجا موزیسین های ایرانی و غیر ایرانی زیادن و از اونجایی که همه ترانه های من رو بلدن زیاد به مشکل برنخوردم.

در این دور جدید کنسرتها آیا آهنگ جدید هم می خونید؟

آهنگ های جدید هنوز نه. فعلا همون آهنگهای قدیمی رو اجرا می کنم با یک مقدار پس و پیش کردن، چون من هنوز تمام آهنگهام رو در کنسرت های قبلی اجرا نکردم.

خانم گوگوش الان شما سه سال است که خارج از کشور هستین و کنسرتهایی در سراسر دنیا اجرا کردین و ایرانیهایی رو که در سراسر دنیا هستند ملاقات کردین. بعد از اون سالهای سکوت که در ایران پشت سر گذاشتین، تا چه حد دیدن ایرانی ها و برخورد با آنها در زندگی شما تاثیر داشته؟

ببینین به هر حال من هر بار که روی صحنه می رم انگار از نو متولد می شم. دیدن جمعیت در سالن کنسرت مثل یک حادثه تازه است، مثل یک حادثه ای که هنوز برام اتفاق نیفتاده بنابر این من رو غرق احساسات هیجان انگیز و سرخوشی می کنه. من بیست و یک سال زندگی عادی داشتم، تو خونه بودم، برخوردی نداشتم، به حرفه ام نپرداختم و در واقع تنبل شده بودم. تنبل از نظر صدا و ذهنیت روی صحنه رفتن. هر بار که روی صحنه رفتم تجربه ای تازه بود.

شایعات و مقالات زیادی نوشته شد در مورد اینکه شما از این بیست و هفت کنسرتی که اجرا کردین اون سهمی رو که باید به شما می رسید دریافت نکردین. ممکنه توضیح بدین.

چون الان دست وکیل هست و دارن پیگیری می کنن ترجیح می دم راجع به اون صحبت نکم تا در دادگاه اشکالی پیش نیاد.

شما الان کجا زندگی می کنین؟

من در حال حاضر در تورنتو، کانادا زنگی می کنم و الان به خاطر این دو سه تا کنسرت آمدم لس آنجلس و نزدیک به پنج ماه هست که اینجا هستم.


شما روز ها رو چطور می گذرونین؟

در این مدت بعد از اینکه تور کنسرت های اول تموم شد، یک مقدار درگیر استقرار پیدا کردن در تورنتو بودم. یعنی آپارتمانی پیدا کنم، اثاثی بگیرم که بتونم یک زندگی در حد معقول داشته باشم. بعد هم با کمک بابک امینی شروع کردیم به ضبط چند تا آهنگ. صدای من ضبط شد و موسیقی هم ضبط شد. برای میکس فاینال باید برگردیم تورنتو.

در این سه سال قرار بود که آلبوم جدیدی بعد از آلبوم "زرتشت" وارد بازار کنید و یکی از آهنگ هاش هم مهرداد آسمانی برای شما ساخته بود که بعد خودش خوند. چرا این آلبوم وارد بازار نشد؟

چند تا مشکل هست. یکی اینکه، یک کم وسواس من زیاد شده. دلم می خواد آلبومی که به دست مردم می رسه کاری باشه در اون حدی که از من انتظار می ره. دوم اینکه ما در تورنتو امکانات زیادی برای تهیه آلبوم نداریم. بیشتر ترانه سرا ها، آهنگسازان و تنظیم کننده ها در لس آنجلس هستند.

دلم می خواد در این آلبوم کارهای متفاوت داشته باشم. آلبوم جدیدم الان در دست تهیه است. چهارتا از آهنگ هام ضبط شده، پنج تا دیگه مونده که چهارتاش باید در همین چند روزه ضبط بشه که بعد از کنسرتم اونها رو می برم تورنتو تا آماده اش کنم.

بنابراین می شه گفت این کارتون شاد تر از زرتشت خواهد بود؟

بله بله. کار متفاوتی خواهد بود.

چه اسمی رو براش انتخاب کردین؟

"آبی"

چرا "آبی"؟

یکی از ترانه هام اسمش آبی است و موضوعی که در این ترانه هست آنقدر برای من زیباست که ترجیح دادم اسم آلبومم رو بذارم آبی.

دوست دارین یکی از اشعار آلبومتون رو برای ما دکلمه کنین؟

همین آبی رو براتون می خونم:

آسمون روی خونه ام آبی نیست

شعله چراغ من آبی نیست

دیگه رنگ عاشقی تو نقاشی آبی نیست

توی جوی کوچمون آب زلال آبی نیست

مامی خوایم آبی باشیم

ما می خوایم عاشق باشیم

این شعر از نصرت فرزانه است. همون کسی که شعر های زرتشت رو ساخته. البته فقط همین یک آهنگ از نصرت فرزانه است. بقیه از زویا زاکاریان است و یکی اش از ساخته های سلی است که حتما می شناسین. چند تاش از ساخته های بابک امینی است. آقای آسمانی سه تا از آهنگ هاش رو ساختن. یک آهنگ از زنده یاد واروژان است که هنوز اجرا نشده و داریم با کمک و لطف مارتیک ضبط می کنیم و شعری هم که زویا زاکاریان، دوست عزیزم، براش ساخته راجع به خود واروژان است.

شما در اول سفرتون به خارج از کشور از وضعیت موسیقی پاپ ایران در آمریکا ناراضی بودین و این باعث شد که خیلی از هنرمندان لس آنجلس نظریات شما رو رد کنند و این مسئله رو به بحث بکشن. الان نظرتون در مورد وضعیت موسیقی پاپ در خارج از کشور چیه؟


نمی دونم. اگه حمل بر خود بینی و خود ستایی نباشه، فکر می کنم گفته من و حضور من تاثیر داشته در انتخاب کارهایی که خواننده ها انجام می دن. چون یکی دوتا آلبوم دراومده که معلومه راجع بهش فکر می کنن. راجع به شعری که می خونن، آهنگی که می خونن بیشتر وسواس به خرج می دن. امیدوارم تداوم داشته باشه و روز به روز کار خودشون رو بهتر کنن. من برای همشون آرزوی موفقیت می کنم.

خانم گوگوش شما در این مدت آیا به ایران سفر کردین یا همش خارج از کشور بودین؟

نه همش در تورنتو بودم.

دلتون تنگ شده که برگردین؟

دلتنگی خوب برای همه هست، حتی اونهایی که سالهای سال اینجا بودن و عادت کردن. من معتقدم همه ایرانی ها در هر کجا که هستن، چمدونشون دم در خونشونه و همه منتظرن که برگردن. اما به هر حال من بعد از بیست و یکسال که آمدم خارج از کشور انقدر مشغول کار های انجام نشده بودم که سرم گرم بوده و کمتر احساس دلتنگی کردم.

قبلا گفته بودین که قرار بود در فیلم هایی بازی کنین که گویا قرار بود آقای کیمیایی بسازن ولی انگار منتفی شد؟

فعلا منتفی شده و همسرم، مسعود کیمیایی فعلا در ایران است و تدارک ساخت فیلم رو در اونجا انجام می ده و ساخته نشدن این فیلم ها در اینجا منوط به همون ماجرای دادگاه است.

شایعه شده که دلیل اینکه آقای کیمیایی در ایران هستند و شما در خارج، این هست که از هم جدا شدین.

نه . من مدام با ایشون در تماس هستم و هم ایشون از کار ها و برنامه های من خبر دارن و هم من در جریان ساخته شدن فیلمشون هستم.

خانم گوگوش شما می دونین که چقدر مردم تاجیکستان شما رو دوست دارن. چند تا از شنونده های تاجیکی برای ما پیغام گذاشته بودن و پرسیده بودن که آیا ممکنه شما روزی به تاجیکستان برین؟

بی صبرانه دلم می خواد که این کار رو بکنم. دو تا کنسرت هست که دلم می خواد اجرا بکنم. یکی در استرالیا و یکی در تاجیکستان. چون محبت و لطف مردم تاجیکستان و ایرانی هایی که در استرالیا هستند من رو وادار می کنه که این وظیفه رو انجام بدم. اما متاسفانه به دلیل همون ماجرا های قبلی نشد این اتفاق بیفته. الان هم مشغول این کنسرت ها هستم و با کمپانی ندر لن ایونتس کار می کنم، باید از این قرار داد فارغ بشم تا بتونم تصمیم بگیرم که به چه صورت باید این کار انجام بشه.

پس باید ببینین که آیا کنسرت گذاری هست که بتونه ترتیب این کار ها رو بده؟

والا متاسفانه با کنسرت گذار های ایرانی در اینجا مشکل پیدا می کنم. یک چیزی رو صاف و پوست کنده بگم. از روزی که اومدم اینجا هر کدوم از این آقایون به من نگاه می کنن علامت دلار می بین. هیچکس با جان و دل " کنسرت گوگوش" رو برگزار نمی کنه.

کنسرت گذاری یک حرفه است و یک کار مهم و اساسی است که باید راجع به اون اطلاعات و دانش کافی داشت.

ما متاسفانه بدون داشتن اون دانش می خواهیم فقط یک جایی اجاره کنیم، بلیطی بفروشیم و بعد هم اگر اتفاقی می افته مسئولیت نداشته باشیم. امیدواریم کسانی پیدا بشن که بتونن با این مسئله حرفه ای برخورد بکنن.

ما هم امیدواریم بتونیم بیشتر شما رو در اروپا ببینیم. آیا در آینده نزدیک به ایران باز می گردین؟

سرزمین ما وخونه ما اونجاست، به هر حال این اتفاق می افته.

شما تولدتون در بهمن ماه هست درسته؟

من تا چند سال پیش فکر می کردم بهمن ماه به دنیا آمدم و شناسنامه و پاسپورتم هم همین تاریخ رو داره، هجده بهمن یا هفت فوریه.

چند سال پیش مرحوم مادرم قبل از اینکه از ایران بره آمریکا، یک روز به من گفت: " برای چی تو بهمن برای تولدت کادو می فرستن؟ تو بهمن متولد نشدی".

گفتم: " تو شناسنامه ام هست. مگه غیر از اینه؟"

گفت: "من شما رو زاییدم و شما پونزده اردیبهشت به دنیا اومدی."

از اون روز تمام ذهنیت من رو نسبت به ماه تولدم به هم زد. چون من همیشه مشخصات برج بهمن رو می خوندم و عجیب بود که هیچوقت هم به من نمی خورد ولی فکر می کردم که خوب حتما اینطوری هستم و خودم نمی دونم. ولی حالا که مشخصات اردیبهشت رو می خونم میبینم درسته.

پس شما امسال دو تا تولد گرفتین یا یکی؟

من تصمیم گرفتم که در هر فصلی یک تولد بگیرم. تولد بهاره، تابستونه، پاییزه، زمستونه.

چه بهتر. ولی سنتون یک سال یک سال می ره بالا دیگه؟

سن من مشکلش اینه که همه اون رو می دونن. چیزی نیست که بتونم پنهان کنم. من متولد 1329 هستم.

خانم گوگوش راز زیباییتون چیه؟ چهره تون با عکس هایی که من از سابق دیدم فرق نکرده و از لحاظ زیبایی یک چهره بین المللی است.

وقتی عشق و محبت مردم رو داشته باشی و درون رو هم پاک کنی، من فکر می کنم در زیبایی تاثیر می ذاره

وقتی تو گریه میکنی

وقتی تو گریه میکنی
ثانیه شعله ور میشه
گر میگیره بال نسیم
گلخونه خاکستر میشه
وقتی تو گریه میکنی
ترانه ها بم تر میشن
شمعدونیا میترسنو
آیینه ها کمتر میشن
وقتی تو گریه میکنی
ابرای دل نازک شب
آبی میشن برای تو
ستاره ها میسوزنو
مثل یه دست رازقی
پرپر میشن به پای تو

وقتی تو گریه میکنی
غمگین میشن قناریا
بد میشه خوندن براشون
پروانه ها دلگیر میشن
نقش و نگار میریزه از
رنگین کمون پراشون
وقتی تو گریه میکنی
وقتی تو گریه میکنی
وقتی تو گریه میکنی



وقتی تو گریه میکنی
شک میکنم به بودنم
پر میشم از خالی شدن
گم میشه چیزی ازتنم
اسیر بی وزنی میشم
رها شده تو یک قفس
کلافه میشم از خودم
خسته میشم از همه کس
وقتی تو گریه میکنی
ابرای دل نازک شب
آبی میشن برای تو
ستاره ها میسوزنو
مثل یه دست رازقی
پرپر میشن به پای تو

وقتی تو گریه میکنی
غمگین میشن قناریا
بد میشه خوندن براشون
پروانه ها دلگیر میشن
نقش و نگار میریزه از
رنگین کمون پراشون
وقتی تو گریه میکنی
وقتی تو گریه میکنی
وقتی تو گریه میکنی

قسمت دوم عکسامون برای دوستای گل خودممممم

این منم حسابی سیاه سوخته شدم

یه جای خیلییییییییییی خوشگل با درختای میوه دل نشین و زیبا

این هم عکس حولحولی من از فرودگاه هنگام برگشتن